معنی گل نسترن

خواص گیاهان دارویی

گل نسترن

گل نسترن از دسته گلهایی است که موارد درمانی متعددی دارد. خود گل نسترن در عوارض پوستی مورد استفاده قرار می گیرد. از روغن دانه این گیاه به عنوان شاداب کننده پوست و تقویت کننده پیاز مو استفاده می شود. هم گل این گیاه و هم دانه آن منبع ویتامین C است.ثمر این گل بعد از ریختنش به صورت گرد و قرمز رنگ پیدا می شود که اصولاً کاربرد دارویی دارد و بیشتر به صورت دم کرده از آن استفاده می شود. همچنین باعث تقویت سیستم دفاعی بدن می شود.گل دهی این گیاه از اواسط اردیبهشت شروع می شود و تا آخر پائیز ادامه دارد. نحوه استفاده صحیح از آن بدین گونه است که بعد از چیدن، گلها باید در جای مناسبی خشک شوند تا بو، عطر و خاصیت دارویی آن از بین نرود و اگر قرار است که بعد از ریختن گلبرگها از دانه این گیاه استفاده شود باید ناخالصی های آن را از بین برد و بصورت خالص مورد استفاده قرار داد.


نسترن

تقویت کننده قلب و اعصاب و کمبود ویتامین c را جبران کرده و در درمان درد معده و ورم کلیه و اسهال مفید است. و اکثرا” به صورت شربت مصرف می شود.

حل جدول

لغت نامه دهخدا

نسترن

نسترن. [ن َ ت َ رَ] (اِ) نستر. نسترون. نسرین. پهلوی: نسترون. گلی است از انواع گل سرخ و به اندام کوچکتر از گل سرخ و در هر شاخه چندین گل با هم شکفد، به رنگهای مختلف سفید و صورتی و سرخ دیده می شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نسترون. گلی سفید و خوشبوی باشد. (برهان قاطع). گلی است سفید و خوشبوی که به هندی سپوتی گویند و آن [را] اقسام باشد: پنج برگ و صدبرگ، و گل کوزه و گل مشکین و گل مشکیجه نیز گویند و به عربی نیز نستر و نسترن خوانند ونسرین هم به همان معنی است. (از فرهنگ نظام) (از آنندراج). دلیک. بنکل. علیق الکلب. شجرهالعلیق. ورد کلبی. رنگ گل. گلاسکانه. گیل دیک. گیله دیک. دیلیک. کلیک. نسرین. جلنسرین. گلنسرین. وردالذکر. گل نر. گونه های بسیاری از آن در جنگلهای شمال و ارتفاعات فوقانی هست که گل زرد و گل دوروی و گل گنده از گونه های معروف آن است و گونه های بسیار دیگری در ایران هست که نامهای محلی آن را نیافته اند. (یادداشت مؤلف):
می اندر قدح چون عقیق یمن
به پیش اندرون دسته ٔ نسترن.
فردوسی.
تا نباشد چو ارغوان نسرین
تا نباشد چو نسترن شمشاد.
فرخی.
تا چون سمن سپید بود برگ نسترن
چون شنبلید زرد بود برگ زعفران.
فرخی.
همیشه تا چو گل نسترن بود لؤلؤ
چنان کجا چو گل ارغوان بود مرجان.
فرخی.
وآن نسترن چو مشک فروشی معاینه است
در کاسه ٔ بلور کند عنبرین خمیر.
منوچهری.
زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار.
منوچهری.
نسترن مشکبو مشک فروش آمده ست
سیمش در گردن است مشکش در آستین.
منوچهری.
برون آمد از خیمه و آن دو زلف
بنفشه پریشیده بر نسترن.
؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی).
بستان ز نو شکوفه چو گردون شد
تا نسترن به سان ثریا شد.
ناصرخسرو.
نه یاسمین و نه سمن
نه سوسن و نه نسترن.
ناصرخسرو.
گرچه ز عالم آمده ای به ز عالمی
گرچه ز خاک هست به از خاک نسترن.
ادیب صابر.
کنار نسترن پرسبزه کردی
پر طوطی سوی شکر کشیدی.
خاقانی.
نسترن از بوسه ٔ سنبل به زخم
از مژه ٔ غنچه لب گل به زخم.
نظامی.
سر نسترن را ز موی سپید
سیاهی ده از سایه ٔ مشک بید.
نظامی.
آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی وجمالی دارد.
سعدی.
ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین و باغ نسترنش.
سعدی.
|| نام گلی سپیدرنگ در هندوستان. (از ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || گلزار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گلستان. || نوعی از جامه. (ناظم الاطباء).


باغ نسترن

باغ نسترن. [غ ِ ن َ ت َ رَ] (اِخ) یکی از باغهای مغرب چهارباغ اصفهان که مادی نیاصرم از میان آن میگذشته است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205).


گل گل

گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان دودانگه از دهات هزارجریب مازندران. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 164).

گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش ارکواز شهرستان ایلام واقع در 21000گزی شمال باختری قلعه، کنار راه مالرو ارکواز به ایلام. هوای آن معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ٔ گل گل و محصول آن غلات دیم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن در زمستان به گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

گل گل. [گ ُ گ ُ] (اِخ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام واقع در 30000گزی جنوب خاوری آبدانان و 2000گزی شمال راه مالرو آبدانان به ایلام. هوای آن گرم و دارای 510 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات، لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گل

گل. [گ ُ] (انگلیسی، اِ) دروازه ٔ فوتبال.
- گل زدن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل کردن.
- گل شدن، وارد شدن توپ به دروازه ٔ حریف.
- گل کردن، توپ را وارد دروازه ٔ حریف کردن. گل زدن.

فرهنگ فارسی هوشیار

نسترن

(اسم) یکی ازگونه های وحشی وخودروی گل سرخ است که پایه پیوندبرای انواع گل سرخ قرارمیگیردگلاسکانه بنکلشجره العلیق ایت مورنی کلیک (ازجوشانده ریشه این درخت درمعالجه مرض هاری استفاده میشودونیز میوه اش بعنوان قابض درتداوی بمصرف میرسد) : نسترن لولوی بیضادارداندرمرسله ارغوان لعل بدخشی دارداندرگوشوار. (فرخی. چهارمقاله. ‎ 60 دیوان فرخی. عبد. 177)، رخساروبناگوش معشوق: بصدهزارکرشمه بزلف درنگرد چوبادسنبلش ازنسترنش بردارد. (عثمان مختاری. چا. همائی. ‎ 54) یانسترن پرپر. گل رشتی. یانسترن زرد. گل زرد. یانسترن سفید. گونه ای نسترن که دارای گلهای سفیداست. یانسترن عطری. گونه ای نسترن که دارای گلهای قرمزومعطراست نسترن قرمز. یانسترن قرمز. نسترن عطری.

فرهنگ عمید

نسترن

گلی خوش‌بو به رنگ سرخ یا سفید، کوچک‌تر از گل سرخ که در هر شاخه‌اش چندین گل شکفته می‌شود، ترن،
درختچه خاردار این گل: سر نسترن را ز موی سپید / سیاهی ده از سایهٴ مشک بید (نظامی۵: ۷۷۴)،

نام های ایرانی

نسترن

دخترانه، گلی سفید و زیبا از گونه‌های نرگس، گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد

فرهنگ معین

نسترن

(نَ تَ رَ) (اِ.) گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است.

فرهنگ پهلوی

نسترن

گلی سپید رنگ

معادل ابجد

گل نسترن

810

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری